جواب معرکه
عنوان: وقتی به خانه رسیدم 🏡
وقتی به خانه رسیدم، یک حس خوشایند و آشنا به سراغم آمد. درب را که باز کردم، بوی خوش غذای مادرم مشامم را پر کرد. 🍲✨ این بو هرگز کهنه نمیشود و همیشه مرا به یاد روزهای خوب بچگی میاندازد.
با قدمهای آرام وارد شدم و نگاه من به اطراف بود. دیوارها با عکسهای خانوادگی زیبا زینت شده بودند. هر عکس داستانی برای گفتن داشت و یادآوری لحظات شیرین زندگیام بود. 📸❤️
مادرم با لبخند خوشحالی به استقبال من آمد. او همیشه در لحظه ورودم، با آغوش باز و محبتش مرا خوشحال میکند. وقتی در آغوشش قرار گرفتم، احساس امنیت و آرامش را تجربه کردم. 🤗💖
سپس به سمت اتاقم رفتم. اتاقم همیشه برایم آرامشبخش است. کتابها و یادگاریهایم را روی میز دیدم و تصمیم گرفتم کمی وقت بگذارم و به کارهای مورد علاقهام بپردازم. 📚🎨
به محض نشستن روی میز، صدای خنده و بازی برادر و خواهرم از سالن شنیده شد. این صداها زندگی و شادابی را به خانه میآورند. با خودم فکر کردم چقدر خوششانس هستم که چنین خانوادهای دارم. 🥰👧👦
اندکی بعد، همه دور هم جمع شدیم. غذای خوشمزهای که مادرم درست کرده بود، روی میز قرار داشت. این لحظات دور هم بودن و صحبت کردن، ارزشمندترین لحظات زندگیام هستند. 🍛🥳
زمانی که شب فرا رسید، به حیاط رفتم و به آسمان پرستاره نگاه کردم. اینجا، در دل خانهام، احساس میکردم همه چیز کامل است. 🌌🌟
در نهایت، وقتی به تخت خوابم رفتم، به یاد تمام لحظات زیبایی که در طول روز داشتم، لبخندی بر لبانم نشسته بود. امید داشتم که فردا هم روزی پر از شگفتی و شادی باشد. 🌙😊
این بود داستانی از وقتی که به خانه رسیدم. خانه نه تنها مکان فیزیکی است، بلکه جایی است که قلب و روح ما در آن آرامش مییابد. 🏠💫
معرکه ندی گزارش